رازی دیندار و شیعه!
در دوران معاصر برخی از شیعیان سعی کرده اند زکریای رازی را فردی دیندار و شیعه! معرفی کنند و او را از باورهای دین ستیزانه تبرئه کنند. از جمله این افراد عبدالله نعمه (نویسنده کتاب فلاسفه شیعه) و مرتضی مطهری هستند. ما در اینجا تمامی استدلالهای (=سفسطه های) این دو نفر را که در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران[15] آمده، را نقل میکنیم و سپس به نقد آنها میپردازیم.
- در فهرست كتب رازی ، كتابی " فی النبوات " آمده كه ديگران به طعن و استهزاء نام اورا " نقض الاديان " نهادهاند و كتاب ديگری بنام " فی حيل المتنبئين " و ديگران بهطعن نام او را " مخاريق الانبياء " گذاشتهاند . اين كتابها در دست نيست ، ولیمتكلمين اسماعيلی از قبيل ابوحاتم رازی و ناصر خسرو ( و شايد منقول از ابوحاتم)در كتب خود به نقل قول از رازی مطالبی آورده مبنی بر اينكه او منكر نبوات بوده است هر چند ابوحاتم نام رازی را نبرده است و از او با كلمه " ملحد " ياد كرده استولی مسلم است كه منظور او محمدبن زكريای رازی استنظر باینكه آن كتب در دست نیست ، نمیتوان اظهار نظر قطعی كرد ، ولی از مجموعقرائن میتوان بدست آورد كه رازی منكر نبوات نبوده و با " متنبئین " ( مدعیان دروغینبوت ) در ستیزه بوده است.[16]
معلوم نیست "مجموع قرائن" مرتضی مطهری چیست؟ و کجاست؟ که بر اساس آن چنین حکمی صادر میکند. ظاهرا این "مجموع قرائن" چیزی جز نام یکی از کتابها نمی باشد. که استدلال بر اساس نام کتاب هم در واقع مبتنی بر مغلطه است چون کسی که به طور کلی نبوت را قبول ندارد، همه کسانی را که ادعای نبوت داشته اند را دروغگو میداند.
2- مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یكی از بزرگان ری در حضور اكابر وبزرگان شهر و علی رؤس الاشهاد محال است كه در زمینه ابطال نبوات باشد و رازی صریحاو علنا همه نبوات را تكذیب كند و همه مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام همزیست نماید.[17]
این نیز نادرست است. مطهری در واقع بدون در نظر گرفتن شرایط آنزمان ادعای خلافی کرده است. ما بر طبق منابع تاریخی میدانیم که برخی از خلفا مانند مامون جلسات بحث و مناظره آزاد تشکیل میدادند و هر کس با هر عقیده*ای در این مناظرات شرکت میکرد. هر چند این جلسات در دوره*های بعد با آمدن خلفای دیگر و نفوذ ملایان و فقیهان متعصب رو به خاموشی رفت اما در دوره مورد نظر ما یعنی در زمان رازی نیز چنین فضایی وجود داشته است. در آنزمان حکومت ری در دست شخصی به نام مرداویج بوده است و این فرد به دلیل تبلیغات همین ابوحاتم رازی به مذهب اسماعیلیه در می*آید. اسماعیلیان در بین فرق اسلامی به برخورد عقلانی با دین (حداقل در ظاهر امر) معروف هستند و طبق کتاب " تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی " همیشه در بین اسماعیلیان جلسات بحث و مناظره برقرار بوده است. جالب همین مرداویج بعد از پیشبینی اشتباه ابوحاتم رازی در مورد ظهور امام موعود (اسماعیل) از او روی گردان میشود. این موضوع نشان میدهد که مرداویج انسان دگم اندیشی نبوده است و خود نیز نگاه عقلانی به دین داشته و اهل استدلال بوده است. دکتر صفا پیرامون این موضوع مینویسد:
در اواخر قرن سوم و در قرن چهارم و پنجم وجود فرقه*ای از اهل تشیع و تبلیغات شگرف آن در همه*ی اقطار و اکناف ممالک اسلامی به ترویج منطق و فلسفه یاوری بسیار کرد و ان فرقه*ی اسماعیلیه است. پیروان مذهب اسماعیلی برای آمادگی در تبلیغ اصول مذهبی خود همواره مجالس بحث و مناظره در میان خود داشتند و در این مجالس ورزیده و مهیا می*شدند. در مراحل عالی دعوت اسماعیلیه* ، داعی برای بحث در معانی شرایع اسلام از نماز و زکات و حج و طهارت به روش فلاسفه متوسل می*گردید و می*گفت فلاسفه*ی یونان در شرح مشکلات به عقل اعتماد می*کردند و بر هر مسلمان واجب است که در هر باب از طریق عقل حکم کند و بدین طریق ارسطو و افلاطون و فیثاغورس و جز آنان از فلاسفه را در نفس مدعو محترم می*کردند و معمولا در مراحل ششم و هفتم و هشتم و نهم دعوت، این استفاده از فلسفه و فلاسفه مستمر و بر دوام بود.[18]
3- ابن ابی اصیبعه ضمن اینكه نسبت چنین كتابی را به رازی انكار میكند احتمال میدهدكه برخی " اشرار " این كتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند وتصریح میكند كه نام " مخاریق الانبیاء " را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصریبه این كتاب دادهاند نه خود رازی . از سخن ابن ابی اصیبعه پیدا است كه كتاب نبواتو كتاب حیل المتنبئین غیر این كتابی است كه این نام به او داده شده است ، و آن دوكتاب وضع روشنی دارد.
کل سخن ابن ابی اصیبعه چنین است: "من میگویم این کتاب اگر نوشته شده باشد – و خدا داند – چه بسا از اشرار که معاند رازی بوده اند آن را ساخته و بدو نسبت داده اند و آنکه گمان می برد که این کتاب را رازی نوشته بد میکند و گرنه رازی بزرگتر از این است که به این امر مبادرت ورزد و در این معنی کتاب پردازد".[20] ابن ابی اصیبعه یک نویسنده قرن هفتمی است و هیچ دلیل و مدرکی برای این ادعای خود ارائه نمیکند و در انتها میگوید: "و الله اعلم". این یعنی اینکه ایشان با پیش فرضهای اشتباه خود (که انسان دانشمندی مثل رازی نمیتواند دین ستیز باشد) میخواسته قضیه را ماله کشی کند.
4- به علاوه رازی سخت پابند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است كتابی دارد " فیان للانسان خالقا متقنا حكیما " و كتابی دارد در ردسیسن ثنوی ( رد برمانویت ) و رسالهای " الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد " و نظرش درآن كتاب همچنانكه ابن ابی اصیبعه میگوید نقد نظریه منكران معاد است ، و كتابی " فی ان النفس لیس بجسم " چگونه ممكن است كسی همه اصول مبدأ و معاد و روح ونفس را پذیرفته باشد و منكر نبوات و شرایع باشد ؟!
در اینجا چند نکته باید مورد توجه قرار بگیرد:
الف- آیا رازی چنین کتابهایی نوشته است؟ چطور میشود مطمئن شد که این کتابها نوشته رازی است؟ تنها کاری که ما میتوانیم انجام دهیم مقایسه دو فهرست از کتابهای رازی است که توسط ابوریحان بیرونی و ابن ندیم به دست ما رسیده است و باید به فاصله زمانی رازی با این دو فهرست به جا مانده نیز توجه داشته باشیم. چه بسا کتابهایی که به دلیل تشابه نام نویسنده و دلایل دیگر به نام رازی ثبت شده باشند. در حال حاضر کتابهای زیادی وجود دارد که نام نویسنده آن مجهول است و یا پژوهشگران کتاب را از آن شخص دیگری میدانند نه کسی که نام آن بر روی کتاب است.
ب- در حالی که ما هیچکدام از این کتابها را در دست نداریم چگونه میتوانیم مطمئن باشیم که نام کتاب منطبق بر محتوای آن باشد؟ شاید محتوای این کتابها بر خلاف نام کتاب باشند. مثلا قضاوت شما در مورد کتابی که نام آن "الله اکبر" است چیست؟ اگر با کتاب و نویسنده آن آشنا نباشید شاید فکر کنید که این کتاب در مورد صفات الله و ... است. در صورتی که برخلاف نام کتاب، این کتاب مروج بیخدایی و کتابی ضداسلامی میباشد.
با توجه به آثار به جا مانده از رازی میتوان باور به خدا توسط رازی را نتیجه گرفت ولی در مورد بقیه موارد شک و تردید زیادی وجود دارد. البته خدای رازی نیز غیر از خدای مومنین است.[23] کتاب "فی ان النفس لیست بجسم" که مطهری برای اثبات اعتقاد به روح از آن نام میبرد در فهرست ابن ندیم آمده است اما در فهرستی که بیرونی آورده است نام چنین کتابی نیامده است.[24] نکته دیگر این است که نفس در نظام فلسفی رازی متفاوت با نفس به معنای روح مورد نظر مطهری است. چون رازی نفس را به عنوان یکی از قدمای خمسه میداند.
کتابی که مطهری در مورد معاد از رازی نام میبرد، توسط بیرونی با عنوان "الرد علی شهید فی لغز المعاد" (= رد بر شهید در معمای معاد) ضبط شده است.[26] از نام این کتاب که اثبات معاد نتیجه نمیشود. جالبتر آن است که برخی از دانشمندان رساله ای در ابطال معاد به رازی نسبت داده اند و در برخی منابع دو بیت به رازی نسبت داده شده که از آن انکار معاد استنباط گردیده است.[27] ابن القیم میگوید: "رازی از هر دینی بدترین چیزهای آن را برگزید و کتابی در ابطال نبوات و رساله ای در ابطال معاد تالیف کرد و مذهبی ساخت که از مجموع عقائد زندیقان عالم ترکیب یافته بود".[28] به هر حال از آنجایی که برای باورهای دین ستیزانه رازی منابع مستند و محکمی وجود دارد نمیتوان از این منابع به خاطر چند نام مشکوک چشم پوشی کرد.
5- به علاوه او كتابی دارد " فی آثار الامام الفاضل المعصوم " كه به احتمالقوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است . و كتابی دارد به نام " النقض علیالكیال فی الامامة " و كتابی به نام " كتاب الامام والمأموم المحقین ") و همه میرساند كه اندیشه امامت فكر او را مشغول میداشته است ، بدیهی است كسی كهمنكر شرایع و نبوات باشد درباره امامت حساسیتی ندارد. بعید نیست همچنانكه بعضی گفتهاند رازی تا حدودی طرز تفكر شیعی امامی داشته است.[29]
این ادعای مطهری نیز کاملا بی اساس و پوچ می باشد و در ادامه نشان میدهیم که ناشی از شناخت کم رازی و مطالعه نکردن آثار او است. مطهری گفته: "بعضی گفته اند" و هنگامی که به پاورقی کتاب مراجعه می شود، می بینیم که از این بعضی فقط به نام "فلاسفه شیعه" اشاره شده! این گونه شاهد آوردن مانند شاهد آوردن روباه است زیرا شیخ عبدالله نعمه نیز مانند خود مطهری یک شیعه ماله کش بیشتر نبوده است.
رازی در سر آغاز رساله «سیرة الفلسفیه»، زندگی خودش را بخصوص با اعمال «امام» خود سقراط مقایسه کرده است.[30] در نتیجه می توان اینگونه برداشت کرد که رازی اندیشه ها و آموزه های اندیشمندان بزرگی چون سقراط را سرمشق، راهنما و امام خود میدانسته نه امامان شیعه گری. این موضوع وقتی روشنتر میشود که نگاهی به مناظره او با ابوحاتم بیاندازیم. رازی سخترین انتقادها را به امامان شیعه وارد میکند و آنها را شایسته پیروی نمیداند. پول کراوس معتقد است بخشهایی از این دو کتاب رازی در کتاب اعلام النبوه نقل شده است.[31] سخنان رازی در کتاب اعلام النبوه چنین است:
بما خبر دهید، کی و کجا؟ امامان شما دلالت و راهنمایی کرده اند که چگونه بین غذاها و سموم تفاوت بگذاریم؟ کجا از کارکرد داروها بما خبر داده اند؟ از ائمه خودتان: بما یک ورق نشان دهید، همانطوری که از بقراط و جالینوس هزارها ورق، نه یکی دو تا نقل شده است که برای مردم نافع است، بما چیزی نشان دهید از علومی که از حرکات فلک و علل این حرکات از یکی امامان شما نقل شده باشد، یا مطلبی از طبایع لطیفه و ظریف مانند هندسه و یا غیر اینها از امور مربوط به لغات که قبلا معلوم نباشد و پیشوایان شما ان را اختراع کرده باشند.[32]
اما در آنسو میبینیم که رازی کتاب های به اصطلاح آسمانی را خالی از ارزش و اعتبار میدانسته و آثار و اندیشه های دانشمندانی همچون افلاطون، ارسطو و اقلیدس و بقراط را عامل مهم خدمت به بشریت معرفی کرده است. اما همین امام دانستن فلاسفه نیز مانند امامهای اسماعیلیان نبوده است که مبتنی بر تقلید باشد. بلکه رازی روش عقلی و خردگرایی آنها را قبول داشته است، چنانکه در مناظره خود گفته است که فرد با دقت و نظر میتواند علم گذشتگان از فلاسفه را بیاموزد و با تعقل فراوان میتواند به مطالب دیگری نیز برسد و به عبارتی از فلاسفه قبل از خود پیشی بگیرد.
دکتر مهدی محقق با اشاره به کتاب فلاسفه شیعه مینویسد: "برخی او را به خاطر نام این دو کتاب شیعه دانسته که این مقدار دلیل برای چنین مدعائی کافی نیست".[34] و در جایی دیگر از کتاب خود با ذکر کنیه رازی که ابوبکر است، این مدعای شیخ عبدالله نعمه را رد میکند: "بعید است که شیعه کنیه ابوبکر داشته باشد".
__________________
البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم! م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹ |