“خبرگزاری امروز”
دوشنبه شب برای چند لحظه چهره صالح، برنده بخش صداهای غایب آکادمی موسیقی این کانال جهانی روی موج شبکه سه رفت و باعث شد تا این مساله در ۴۸ ساعت گذشته به یکی از موضوعات جالب مورد بحث بین کاربران اینترنتی در ایران تبدیل شود. این هنرمند روز یکشنبه به کرج فراخوانده شده بود تا پیش از دیدار دو تیم سایپا و پرسپولیس برای تماشاگران حاضر در استادیوم انقلاب برنامه اجرا کند
۱- یکی از داغ*ترین سوژه*های نود این هفته، به نمایش تصویر خواننده*ای مربوط می*شد که مخاطبانش پیش*تر او را در شبکه ماهواره*ای «من و تو» دیده بودند. دوشنبه شب برای چند لحظه چهره صالح، برنده بخش صداهای غایب آکادمی موسیقی این کانال جهانی روی موج شبکه سه رفت و باعث شد تا این مساله در ۴۸ ساعت گذشته به یکی از موضوعات جالب مورد بحث بین کاربران اینترنتی در ایران تبدیل شود. این هنرمند روز یکشنبه به کرج فراخوانده شده بود تا پیش از دیدار دو تیم سایپا و پرسپولیس برای تماشاگران حاضر در استادیوم انقلاب برنامه اجرا کند.
۲- بی*تردید اقدام کرجی*ها در مورد دعوت از این خواننده و نیز سایر صاحبان ذوق از سراسر ایران عزیز، رفتاری در خور تحسین بوده است. آنها پیش از اولین میزبانی*شان از سرخابی*های پایتخت قصد داشتند طلسم ترس را به دست توانای هنر بشکنند و البته در این مسیر موفق هم بودند. با این همه اما، در پس انعکاس صدای صالح نکته*ای هست که نمی*توان نادیده*اش گرفت؛ اینکه در مملکت ۷۰ میلیونی ایران با صداوسیمایی به شدت ثروتمند، باز زحمت کشف یک استعداد تازه و توانا به گردن شبکه*ای ماهواره*ای می*افتد که فرسنگ*ها دور از این مملکت به دست عده*ای مهاجر اداره می*شود. آیا این فاجعه نیست؟ چگونه می*توان باور کرد یک شبکه ساده تلویزیونی تنها با تولید چند ساعت برنامه در روز بتواند دستاوردی چنین قابل توجه ارایه بدهد و در مواردی از تلویزیون پرادعای ایران هم جلو بزند؟ نشسته*ایم اینجا و چشم دوخته*ایم به صفحه جادو؛ گاهی تیتراژ برنامه*های مختلفش را کپی می*کنیم، گاهی شبیه*سازی مسابقه شامش را روی سی*دی به ملت می*فروشیم و گاهی مثل ضیافت کرج، چشم*انتظار می*مانیم تا استعدادهای*مان را کشف کند و مثلا یادمان بیاورد که در فلان شهرستان یک پسر جوان داریم که اگرچه از معلولیتی رنج می*برد، اما جای خالی نداشته*هایش را با صدایی گرم پر کرده است. مشکل اینجاست؛ تلویزیون ما صالح را نمی*بیند، هیچکدام از صالح*ها را در موسیقی و بیرون از آن نمی*بیند. او برای شبکه ممنوعه، صدای غایبی بود که شنیده شد، اما برای سیمای وطنش، استعداد حاضری بود که به هیچش گرفتند. شاید امروز به همین مناسبت باید دستی بر سر و گوش اعجاز مسلم سعدی شیراز کشید و از مدیران جام*جم پرسید «هرگز صدای غایب حاضر شنیده*ای»؟!
۳- اقبال نسبی شبکه*ای همچون «من و تو» در ایران، بیش از هر چیز دیگری نشان از کم و کاستی*های پرشمار تلویزیون دولتی کشورمان دارد؛ مجموعه*ای با ده*ها شبکه پرهزینه که گاهی به نظر می*رسد حتی در شناخت ذایقه مخاطبانش نیز مشکلات جدی دارد. در طول همین یک ماه اخیر موضوع واکنش*ها به یک مستند تاریخی پخش شده از این شبکه به یکی از سوژه*های داغ محافل رسانه*ای کشورمان تبدیل شده بود. بسیاری از تحلیلگران ایرانی به درستی اعتراض کردند که چرا این کانال ماهواره*ای همه حقیقت را در مورد رضاخان نگفته است، اما هیچکس نپرسید که اساسا کدام سهل*انگاری در داخل کشور باعث شد کار داوری و روشنگری در این زمینه به لندن کشیده شود؟ آیا اگر صداوسیمای ایران می*توانست پیش*دستی کند و با وسواس و اعتدال در این حوزه*ها مخاطبانش را خرسند و راضی نگه دارد، کار به جایی می*رسید که یک شبکه خارجی با بودجه* و اهدافی مبهم، مرجع مورد استناد بخشی از هموطنان*مان لقب بگیرد؟ متاسفانه کارنامه جام*جم ایران پر از این تجدیدهاست؛ عیب و ایرادهایی که بازدهی این رسانه را به شدت پایین آورده و میدان را برای جولان دادن رقبا باز نگه داشته است.
۴- جوان مستعد قائم*شهری با چشمانی نابینا راه آینده*اش را در «من و تو» دید و آن را پیدا کرد، اما میلیون*ها جوان دیگر ایرانی با چشمانی بینا آنچه را لازم است، در رسانه ملی این کشور نمی*بینند. چشم شما روشن آقای ضرغامی!
|