شما عضو سایت نیستید, لطفا از طریق این لینک برای ثبت نام اقدام نمایید.    
mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam

به سایت بزرگ و تخصصی mantiscccamخوش امدید . فروش ویژه اکانت های حرفه ای {cccam-mgcamd }منتیس سیسیکم با چهار ابر سرور قوی و قدرتمند اماده میزبانی شما عزیزان میباشد ..شایان ذکر هست دیتا سنترهای سرورهای ما مستقر در سویس و المان میباشد با پورت کاملا اختصاصی 8گیگ بدون قطعی بدون فریز با اب تایم 24 ساعت ..عزیزان میتوانند خرید رو بصورت انلاین انجام بدن و انی هم تحویل بگیرند.. برای خرید به ادرس زیر بروید


بازگشت   mantiscccam > انجمن عمومي > فلسفه و خردگرایی

پاسخ
 
LinkBack ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 01-22-2013, 22:55   #1
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض هدف از زندگی چیست؟

پاسخ کوتاه:
زندگی به مفهوم عام دارای هدف نیست، ولی زندگی افراد میتواند معنی دار و بی معنی باشد.
پاسخ بلند:
این شاید از معدود موضوعاتی پیرامون بیخدایی باشد که من راجع به آن تابحال چیزی ننوشته ام. و خیلی وقتها این پرسش از من شده است که بالاخره هدف زندگی چیست؟ و آیا زندگی هدفی دارد یا نه؟
این نوشتار را با این هدف مینویسم که شاید کمکی به کسانی که به دنبال پاسخ این پرسش هستند بنویسم.
هدف مفهومی انسانی است
هیچ چیز در ذات خود دارای هدف نیست. هدف مانند معنی است، مفهومی است که انسان در ذهن خود به چیزها میبخشد، مفهومی است ذهنی، یعنی اگر انسانی نباشد هدف و معنایی هم وجود ندارد.
البته نمیتوان گفت فقط محدود به انسانهاست، شاید بتوان گفت محدود است به «ذهن»، به قدرت پردازش. برای نمونه برای گربه من هم چیزهای مختلف معانی مختلفی دارند، مثلاً گربه من وقتی صدای به هم خوردن پلاستیک را که میشنود به فکر غذا می افتد چون غذای گربه در پلاستیک می آید و وقتی من به او غذا میدهم همیشه صدای پلاستیک می آید! هرگاه صدای پلاستیکی می آید او فکر میکند وقت غذا خوردن است، به این ارتباط دادن چیزهای مختلف به یکدیگر اصطلاحاً تکوین مفهوم گفته میشود، اگر به بچه ها نگاه کنید بعضی چیزها را نمیفهمند، مثلاً نمیفهمند که وقتی چیزی داغ است، میسوزاند! برای همین دو سه بار خودشان را میسوزانند و بعد متوجه میشوند به چیز داغ نباید دست زد، یعنی این مفهوم در ذهنشان شکل میگیرد که بین داغ بودن و سوختن رابطه ای هست.
برای اینکه برایتان روشنتر شود که هیچ چیز به خودی خود و بدون ذهن انسان معنی ندارد، به این فکر کنید که معنای پنج چیست؟ هدف سیاره مشتری چیست؟
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 01-22-2013, 22:56   #2
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض

بنابر این باید توجه داشت که ذهن، معنی بخش و هدف بخش است، این ما هستیم که با ذهن خود هدف و معنی برای چیزهای مختلف در نظر میگیریم و الا چیزهای مختلف بی معنی و بی هدف هستند.
هدف زندگی چیست؟
زندگی هم از قاعده بالا مستثنی نیست، زندگی به خودی خود دارای هدفی عینی نیست، اما این زندگی را از دیگر چیزها جدا نمیکند، همانطور که به چیزهای مختلف میتوان معنی بخشید، به زندگی نیز میتوان معنی بخشید، به عبارت دیگر هدف زندگی هر آدمی دست خودش است، انسان میتواند زندگی اش را معنی دار و با هدف کند و میتواند نکند!
برای من بسیار پیش آمده است که بارها با مردم مختلف صحبت کرده ام، یک بار با خانمی مجرد که فرزندی هم داشت در جایی گفتگو میکردم، به من گفت که فکر میکند زندگی بی معنی است، و بدون اینکه من چیزی بگویم گفت من فقط برای فرزندم زندگی میکنم، چون اگر من نباشم زندگی او تباه خواهد گشت. یکبار هم تلویزیون با زن دیگری صحبت میکرد، زنی که دچار مشکلات مالی عجیب و غریب شده بود، او هم وقتی گریه میکرد میگفت تنها دلیل اینکه من خودم را نمیکشم این است که بچه هایم ناراحت خواهند شد. این را به یاد داشته باشید.
میلی درون انسانهای سالم وجود دارد به نام Empathy، که من برگردانی پارسی برای آن سراغ ندارم، معنی این میل آن است که انسانها (و بسیاری از جانوران) امیال و عواطفی مشترک با یکدیگر دارند. چشمهایتان را ببندید و به یک کودک خیابانی فکر کنید که از سرما در حال یخ زدن و مرگ است، این فکر روی عواطف شما چگونه تاثیر میگذارد؟ اگر شما آدم معمولی و سالمی باشید احساس خوبی از این فکر نخواهید داشت، دوست خواهید داشت که وضعیت آن کودک بهتر شود، حال آنکه وضعیت آن کودک بطور مستقیم روی زندگی مادی شما تاثیری ندارد.
امپاتی مانند شرم یکی از عواطف سالم و مهم انسانی است، اگر با قاتل ها و آدمهای بد و خلافکار و کسانی که اشتهار به خشن و «بد» بودن دارند توجه کنید، میبینید که در آنها امپاتی وجود ندارد یا بسیار ضعیف است، این میتواند دلایل متعددی داشته باشد از جمله حتی ساختار فیزیکی مغز، و البته تربیت و غیره. احساس شرم نیز همینگونه است، وقتی آدمی دست به کار بدی میزند، طبیعی است که احساس شرم و گناه کند، و اگر نکند غیر طبیعیست! بی شرم بودن در واقع یک فحش است.
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 01-22-2013, 22:56   #3
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض

دوست دیگری داشتم که حدود پنجاه سال سن داشت و دچار پوچی عجیبی بود، یکبار با او صحبت میکردم، میگفت خواهرش به او توصیه کرده که هرچه دارد رها کند، به دنبال یک زن بگردد و وی را باردار کند، تا بچه دار شود.
من خودم هنوز بچه ای ندارم، و نمیتوانم احساس بچه داشتن را کاملاً درک کنم، ولی چیزی که به سادگی میتوان درک کرد این است که بچه داشتن و تشکیل خانواده به زندگی افراد معنی میبخشد.
این درکی بود که من نسبت به معنای زندگی داشتم، تا این که با پدر بشریت سقراط بیشتر آشنا شدم، سقراط به آدمها درس بسیار ساده ای میداد، درسی که مادران ما و معلمان ما در کودکی هم به ما میدادند، به ما میگفتند پسر خوبی باش، یا دختر خوبی باش!
چرا پدر مادرها و دلسوزان بچه ها هیچوقت به آنها نمیگویند پسر بدی باش یا دختر بدی باش؟ چرا به ما نمیگفتند دروغ بگو، دزدی بکن، کلاه برداری کن؟ البته پدرمادر همه ماها هم آدمهای خوبی نبودند، بعضی از پدر مادرها هم به بچه شان یاد میدهند که «زرنگ!» باش، این زرنگ بودن نام شیکی است که بر بدی ها گذاشته میشود. سقراط هم بطور خلاصه به بشر میگفت انسان خوبی باش!
درس بسیار ساده ایست، ولی علتی بسیار پیچیده دارد، بیخود نیست همه آدمهای بزرگ تاریخ همه پدرمادرهای خوب تاریخ همه معلمان و دلسوزان بشر، بشر را به خوب بودن نصیحت کرده اند، آنها «خر» نبوده اند که فکر میکردند خوب بودن بهتر از «زرنگ» بودن است، و اینکه بعضی ها به این نتیجه رسیده اند که بد بودن خوبتر است آنها را به نابغه تبدیل نمیکنند، به این موضوع فکر کنید، از بزرگترین مشکلات بشر همواره همین بوده است که فکر کرده است بدی بهتر از خوبیست و فکر کرده است که خیلی باهوش و زرنگ است که این را کشف کرده!
تجربیات تاریخی مسائلی سطحی نیستند ناشی از تجربه قرنها و نسلها اجتماعات بشری هستند، بسیاری از ماها این درس را قبول نداریم، فکر میکنیم گاهی بد بودن بهتر از خوب بودن است، علی رغم اینکه میدانیم بعضی از کارها بد است، بازهم آنها را انجام میدهیم، چون فکر میکنیم آنها ما را شاد خواهند کرد، اما این بزرگترین دامی است که جلوی پای بشر قرار گرفته است، کار بد جذاب است و به نظر میرسد نتیجه خوبی دارد، ولی اگر از سقراط میپرسیدید چرا نباید کار بد کرد، چرا باید انسانی عالی بود، سقراط برای شما پاسخی ساده داشت، چون خوب بودن شادی به همراه می آورد.
این شادی با معنی زندگی در ارتباط است، همانطور که گفتم انسان میتواند زندگی اش را پر معنی و با هدف و ارزشمند کند و از لحظه لحظه زندگی اش لذت ببرد، همانطور میتواند خود را درون چاهی عمیق بیاندازد زندگی اش را تبدیل به یک جهنم کند که هر لحظه اش برای او زجر آور است، بعضی ها به من میگویند که زندگی بسیار پوچ و بی معنی است، و من که به زندگی آنها نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که حق با آنهاست، البته زندگی اینگونه نیست، زندگی آنها اینگونه است! من هم حاضر نیستم یک لحظه جای آنها باشم، گندابی که برای خود در زندگیشان درست کرده اند، رذالتی که در آن غرق شده اند به قدری انزجار آور است که حتی دیدن آن آدمها هم لحظات زیبای زندگی من را نابود میکنند.
انسان در قبال زندگی اش مانند یک معمار است، میتواند زندگی خود را به بنایی بلند و زیبا تبدیل کند، و میتواند خرابه ای از آن بسازد.
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 01-22-2013, 22:56   #4
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض

اما چگونه میتوان به زندگی معنی بخشید؟
من در ایران که زندگی میکردم گاهی با حیوانات خیابانی زخمی روبرو میشدم، چه صحنه های دردناکی بود، به یاد دارم در محله ای که رفت و آمد داشتم یک گربه سیاه بود، یکروز این گربه را از پشت دیدم لنگ میزد، از جلو که به او نگاه کردم دیدم چشمانش گویا سوخته است، نمیدانم آیا فرومایه ای پست اسید روی صورتش ریخته بود یا چه شده بود، صحنه بسیار دلخراش و درد آوری بود، از همان مسیر که بر میگشتم، دیدم این گربه در زیر شمشادهای خیابان لمیده است، چشمانش نمیدید، و صورتش بسیار وحشتناک بود، اما شخصی جلوی او یک تن ماهی گذاشته بود، این همان امپاتی است که گفتم. مسئله اینجاست که این گربه که در حال زجر بود چرا هنوز به حیاتش ادامه میداد؟
در حیات و زندگی چه چیز شیرینی است که شما میبینید حتی حیوانات زخمی و مجروح خیابانی هم میخواهند تا آخرین لحظه ممکن از آن لذت ببرند؟ این من را یاد آن شعر معروف سعدی می اندازد که میگوید
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
معمولا وقتی این شعر خوانده میشود فقط مصرع نخستش بلند خوانده میشود و با دقت، ولی مصرع دومش با سرعت خوانده میشود و کمتر کسی به مصرع دوم فکر میکند، در حالی که در مصرع دوم پیامی بسیار زیبا وجود دارد. جان به خودی خود، شیرین است، خواستنی است، همه موجودات بطور غریزی از جان خود دفاع میکنند، میخواهند تا آخرین لحظه ممکن زنده بمانند، هرچقدر هم که مشکلات وجود داشته باشد بازهم تعداد کسانی که تسلیم مرگ میشوند و خود کشی میکنند در مقایسه با آدمهایی که همان مشکلات را دارند ولی همچنان زنده اند بسیار کمتر است.
حتی برای حیوانات! هیچ انسانی حاضر نیست تبدیل به یک سگ شود، تبدیل به یک مورچه شود، ولی مورچه با مورچه بودن خودش بسیار حال میکند، مورچه، مورچه کوچک بودن و مورچه بودن را عیب خود نمیبیند، فکر نمیکنم اگر مورچه ها میتوانستند سخن بگویند به انسانها حسادت میکردند. نکته ای که از این بحث باید نتیجه گرفت این است که زندگی زیباست! زندگی شیرین است، و کسانی که به شما میگویند زندگی پوچ و بی معنی است، واقعاً به حرف خود اعتقاد ندارند، هرکس واقعاً به این نتیجه برسد که زندگی ارزش زیستن ندارد خود را خواهد
کشت.
یکی از جالب ترین کتابهایی که من توی زندگی ام خوانده ام کتابی است به نام «جستجوی بشر برای معنی» اثر ویکتور فرنکل بنیانگذار مکتب لوگوتراپی یا معنی درمانی این کتاب را یک روانشناس یهودی نوشته است که در جنگ جهانی دوم حضور داشت و چند سالی است که مرده. به بیست و سه زبان متخلف تابحال ترجمه شده از جمله فارسی.
جریان این مرد این بوده است که از سفارت امریکا پیامی دریافت میکند مبنی بر اینکه میتواند ویزای آمریکای خود را دریافت کند و به آمریکا برود، اما او نمیپذیرد و در کنار خانواده اش میماند و به زندانهای نازی ها میرود. او از شاهدان و نجات یافتگان هولوکاست است، اما کتاب او شرحی بر هولوکاست نیست، کتاب او شرح میدهد که آدمها در سخت ترین و بدترین شرایط چگونه در گوشه های زندانهای مخوف آلمان نازی، برای زندگی خود به دنبال معنی میگشتند و بسیاری آنرا پیدا میکردند.
بطور خیلی خلاصه روزی یک تکه نان کوچک میگرفتند و یکی دو ظرف سوپ. از آنها کارهای سخت میکشیدند و هروقت به این نتیجه میرسیدند که یک نفر کم کار میکند یا خیلی ضعیف شده است وی را از دیگران جدا میکردند و به کوره های آدم سوزی میفرستادند. نازی ها به این نتیجه رسیده بودند که یهودیها انسان نیستند بلکه شبه انسان هستند، بنابر این با یهودیان همانگونه برخورد میکردند که یک گاودار با گاوهایش.
شرایط شما از آن زندان بهتر است، نه؟ خیلی جالب است که حتی در آن شرایط هم، در شرایطی که بشریت زشت ترین و کثیف ترین چهره خودش را نشان میدهد، بازهم انسان، انسان میماند و انسانی که در واقع میشود یک مورچه، همانطور که سعدی میگوید با جان شیرین خوش است! حتی وقتی دسترسی انسان به نخستین احتیاجات او کوتاه باشد، بازهم یک شوخی، باز هم یک فکر کردن به زیبایی ها میتواند او را شاد کند و میل او به زندگی را تداوم بخشد.
پیش گفتار این کتاب اینگونه شروع میشود که دکتر فرنکل بعضی وقتها از بیماران خود میپرسد، «چرا خود کشی نمیکنید؟» پرسش بسیار جالبیست، بد نیست از خود و از کسانی که ادعا میکنند زندگی را پوچ میبینند این را بپرسید، دکتر فرنکل بعد از روی پاسخها به تراپی بیمارش میپردازد.
در پاسخ دکتر فرنکل از بیماران خود میشوند که
1- در زندگی برخی از افراد عشق به فرزندانشان وجود دارد
2- برای برخی از افراد، علاقه به استفاده از استعدادهایی که دارند وجود دارد
3- برای برخی از افراد خاطراتی که ارزش ماندن دارند وجود دارد
من وقتی این خطوط را میخواندم، خوشحال بودم که به 1 پی برده بودم، از همان ماجراهایی که برایتان شرح دادم. و وقتی 2 و 3 را خواندم نیز بسیار لذت بردم، حرفهای بسیار جالبی هستند،
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 01-22-2013, 22:57   #5
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض

آیا زندگی به نظر شما بی معنی است؟
همونطور که تا الان باید روشن شده باشه، من مسئله معنی دار بودن یا هدف دار بودن زندگی رو بیش از اینکه یک مسئله فلسفی یا علمی ببینم یک مسئله روانی میبینم، برای همین میبینید که بیشتر بجای تحلیل یک مقدار از شعر و مسائل عاطفی و اینها حرف زدم…
اما من برای کسانی که فکر میکنند زندگی بی معنی هست چند تا سوال مطرح میکنم، اگر جواب این سوالها برای شما منفی هست سعی کنید یک مقدار این مسائل رو توی زندگیتون تغییر بدهید شاید نظرتون راجع به زندگی عوض بشه! البته یک سری از آدمها به دنبال بهتر کردن زندگیشون نیستند، از زجر لذت میبرند! با تلخی خو گرفته اند.
1- آیا در زندگیتون کسانی هستند که شما دوستشان داشته باشید و آنها هم شما را دوست داشته باشند؟
2- آیا توی زندگیتون یک کار روتین رو انجام میدید مثلاً سر کار میروید؟ یا هر روز مدرسه یا دانشگاه میروید؟
3- آیا به یک هنر علاقه دارید؟ مثلاً موسیقی یا نقاشی یا سینما رو دنبال میکنید؟
4- آیا چیزهایی مثل مطالعه، ورزش و یا از این دست چیزها توی زندگیتون هست که ازشون لذت ببرید یا فقط فکر میکنید یا تئوری خوشبختی شما اینه که با هیژده نفر سکس داشته باشید یا اندازه بیل گیتز پول؟
5- آیا سعی میکنید توی یک مقوله ای موفق باشید و افتخاری برای خود دست و پا کنید یا فقط مصرف کننده و یا تخریب کننده اید؟
6- آیا میتونید چیزی بسازید، یا کاری بکنید که برای دیگران ارزش داشته باشه و حاضر باشند بخاطر اون به شما پول بدهند؟ یا شما رو تشویق کنند؟
7- آیا آدمهای بد دنیا از شما بدشون میاد یا خوششون میاد؟ آدمهای بزرگ و خوب دنیا چطور؟
8- آیا سعی میکنید به دیگران گاهی بطور تصادفی لطفی کنید، مشکلی رو از جلوی پای کسی بردارید؟ به یک آدم غریبه مهربانی کنید، به یک خیریه کمک کنید، یک کار عام المنفعه بکنید، برای عدالت و آزادی تلاش کنید و…؟
9- وقتی با دیگران صحبت میکنید آیا لبخند میزنید؟ آیا به جوک ها و شوخی های بیمزه دیگران میخندید؟
10- آیا برای شما چیزهای زیبا، ارزش مند هستند یا نه براتون بیریختی و زیبایی یک اندازه هستند؟
11- آیا وقتی چیزی لذت بخش ولی کوچک میبینید، لحظاتی مکس میکنید تا زیبایی و لذت آن چیز را خوب دریافت کنید؟ مثلاً سر راهتون وقتی یک گل میبینید، به آن خیره میشوید و با خود میگویید چقدر زیباست!؟
12- آیا سعی میکنید تلخی ها رو برای خودتون به شوخی و جوک تبدیل کنید؟
13- آیا پیش میاد براتون که از لذت های سطحی و کوتاه مدت برای رسیدن به لذت های بهتر و دراز مدت تر بگذرید؟
14- آیا درک میکنید بعضی چیزهای بد که خیلی لذت بخش هم به نظر میرسند، مثل مواد مخدر، مثل خوردن حق دیگران، مثل پرخاشگری رو برای رسیدن به لذت های واقعی تر ترک کنید؟
به این سوالها فکر کنید، اینجور چیزها شاید کم اهمیت به نظر بیان ولی میتوانند زندگی را پر معنی کنند. یک مقدار به این جور چیزها توجه کنید، از همین فردا که از خواب بلند میشوید به اولین کسی که میبینید لبخند بزنید تا آخرین کس! وقتی به خونه میاید دوباره به این فکر کنید که زندگی معنی داره یا نه.
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
از, زندگی, هدف, چیست؟


مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است
Trackbacks are فعال
Pingbacks are فعال
Refbacks are فعال


موضوعات مشابه
موضوع نویسنده موضوع انجمن پاسخ ها آخرين نوشته
نقش انسان در بینش زرتشت Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:34
(ms)بیماری خاموش darknes مشاوره و بیماری های اعصاب 0 03-03-2013 10:25
زندگی واقعی هفت کوتوله evil مطالب جالب و خواندنی 0 02-21-2013 15:29
مداوای دلتنگی های پس از شکست عشقی با ... اوساسونا دانستنیها 0 01-02-2013 21:13
10 کودکی که توسط حیوانات بزرگ شده اند !!+ تصاویر maryam مطالب جالب و خواندنی 0 10-16-2012 01:04


اکنون ساعت 05:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin Version 3.8.7
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Search Engine Optimization by vBSEO 3.6.0

سايت منتيس سيسيکم بزرگترين انجمن شرينگ در سال 1391 تاسيس شده است و همواره کوشيده است تا بهترين و با کيفيت ترين اکانتهاي سي سي کم را به مشتريان خود ارائه دهد . همچنين سايت منتيس سيسيکم بر گرفته از بهترين اموزشها در زمينه ماهواره و تعميرات و ديگر موارد ميباشد
PostMan By Cultural Forum | Study at Malaysian University