نمایش پست تنها
قدیمی 01-18-2013, 18:52   #1
jafar007
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض سعدی و خردگرایی

سعدی و خردگرایی:

بدون شک سعدی يکی از ستارگان آسما ن سخنوران ايرا ن و از پاک باوران جهان اسلام در قرن هفتم هجری می باشد.
اگر چه او به يقين مسلمانی راستين بوده، وسالها در بيشتر بلاد اسلامی به کسب علم شريعت و تجربه پرداخته، ولی بخشی از زند گئ خود را در سرزمين فارس (شيراز) به سر برده است. به همين نسبت بيشتر سخنانش را می توان تراوشی از فلسفهء اسلامی وعرفان آن زمان و بخشی از فرهنگ کهن ايران به شمار آورد. در پئ اين اند يشه کمی زير بنائ واژه هائ ديباچهء گلستان سعدی رابه شيوه ای طنزآميز می کاويم. اين گستاخی تنها براند يشه ای بنا شده، ولی خرد و جويند گئ خواننده پژوهنده در اين تفکراست. برائ نمونه:
سعدی افتاده ايست آزاده کس نيايد بجنگ افتاده
"سعدی" واژه ايست اسلامی، "افتاده"گی از عرفان، "آزاده"گی از فرهنگ ايران پا گرفته است. در اينجا نه گفتگويی در پذ يرش و يا رد افتاد گی و آزاد گی سعدی است و نه ستايش يا نکوهش بنمايه های آنها است. اينکه کسی با افتاده در نمی ستيزد، چيزی از جهان بينئ او است، ولی تاريخ نشان می دهد که بد اند يش با پيکر بی جان و حتی با گور، يا بناهائ آزاد گان در ستيز بوده، و از شنيد ن نام آنها هم آزرده می گردد. کاوش در بخشی از ديباچهء گلستان: اگر گلستان سعدی را به دو بخش اسلامی و ايرانی تجزيه کنيم (هر چند که سعدی ايرانی را "عجمی"می خوانده يعنی با چشم عربی به پارسيان نگاه می کرده) يک بخش آن قرآن است، ولی هفتصد سال پيشرفته تر و بخش ديگرآن گوهريست درخشان از فرهنگ باستان ايران. شايد هم بخاطر همين آغشتگئ فرهنگی است که در ٍطول تاريخ کمتر ايرانی يافت می شود که در کردارش، اسلام و ايمانی همچون اسلام و ايمان علی، عمر و يا بن لاد ن ديده شده باشد. (مثلا ّشيعه های علی که از ايران پايه دارند، حتی بيعت علی، پيشوائ خود، را با ابوبکر وعمر و.. نمی پذ يرند)

منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزيد نعمت...

شايد کمتر فارسی زبانی پيدا بشود که از رد يف و زيبايی اين سروده شاد نگردد، وهمين طور کمتر ايرانی پيدا می شود که معنائ گفتار سعدی را بد ون تفسير فکر خود ش بپذيرد. *چرا سپاس (منت) بر خدايی که تنها فرمانبرداری و تاريک اند يشی را می پذ يرد؟ چرا خرد و بينش نيک ( شک) باعث دوری از خدا می شود؟ خوب د يگر کرنش و چاپلوسی کرد ن چرا بايد؟ مگر وقتی که، به گفته خودش، ما را خلق می کرد از ما پرسيد؟ که حالا بايد آنچنان از او اينهمه سپاس گزاری بکنيم. مشک آن است که خود ببويد نه آنکه عطار بگويد، عزت و جلال هم وقتئ شکوهمند است که آ د م (در اينجا خدا را آدم حساب می کنيم) از درون خود داشته باشد نه اينکه بايد فرمانبردارهايش از ترس عذاب د نيا و اخرت و يا به طمع نعمت به چاپلوسی بيفتند آنهم برائ کسی که نه ديده شده و نه می شناسند.
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول