تحقيقی بودن اصول دين،پيش فرضها و لوازم منطقی مقدمه در فرهنگ ديني ما مسلمانان «تحقيقي بودن اصول دين» از بديهات اوليه شمرده ميشود و تقريبا هيچكس، عالم يا عامي، در آن شكي نميورزد و خدشهاي وارد نميكند. در ابتداي بيشتر رسالههاي عمليه مراجع تقليد بر روي اين موضوع تاكيد و گفته شده است كه: تقليد در اصول دين جايز نيست و مسلمان بايد در اين مورد تحقيق كند و اصول دين را با دليل و برهان بپذيرد. حكم عقل و وجدان انسان نيز البته جز اين نيست، يعني تقليد و تعبد كوركورانه، آن هم در مسائل مهم و سرنوشتسازي چون انتخاب دين، مخالف عقل و وجدان و فطرت انسان است و دينداران نيز به همين دليل «تحقيقي بودن اصول دين» را پذيرفتهاند، نه به خاطر آنكه فقيهان بدان فتوا داده و يا حكم كردهاند. به عبارت روشنتر، تحقيقي بودن اصول دين، خود تقليدي نيست، بلكه يك اصل كاملاً بديهي است كه عقل همه آدميان از جمله دينداران آن را تأييد ميكند. بسيار خوب، تا اينجا مشكلي وجود ندارد، اما نكته بسيار مهمي كه معمولاً مورد غفلت قرار ميگيرد اين است كه تحقيقي بودن اصول دين پيشفرضها و لوازم منطقي خاصي دارد كه بدون توجه نظري و پايبندي عملي به آنها نميتوان بهگونهاي جدي و با صداقت دم از عدم جواز تقليد و لزوم تحقيق در اصول دين زد. من در اين نوشتار ميكوشم تا به اندازه وسع ناچيز خودم مسئله را باز كنم و به دنبال آن آزموني ساده براي تشخيص جديت و صداقت قائلان به اين شعار زيبا و عقلپسند ارائه دهم
__________________
البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم! م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹ |