موضوع
:
ماجراهای ملا نصرالدین
نمایش پست تنها
04-05-2013, 12:27
#
9
maryam
مدیر ازمایشی
تاریخ عضویت: Aug 2012
نوشته ها: 4,579
تشکر: 0
تشکر شده 458 بار در 305 ارسال
داستان خانه عزاداران
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!
__________________
اسمون ابری بود با نگاه من
maryam
نمایش مشخصات عمومی
ارسال یک پیام خصوصی به maryam
یافتن پست های بیشتر maryam