موضوع
:
ماجراهای ملا نصرالدین
نمایش پست تنها
04-05-2013, 13:09
#
17
maryam
مدیر ازمایشی
تاریخ عضویت: Aug 2012
نوشته ها: 4,579
تشکر: 0
تشکر شده 458 بار در 305 ارسال
داستان خانه ملا
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
__________________
اسمون ابری بود با نگاه من
maryam
نمایش مشخصات عمومی
ارسال یک پیام خصوصی به maryam
یافتن پست های بیشتر maryam