بگذار سنگینیی امواج دیر گذر دریای شب چراغیی خاطره ی تو را در کوفته گیی روح خود احساس کنم.
بگذار آتشکده ی بزرگ خاموشی ی بی ایمان تو مرا در حریق فریادهایم
مرا خاکستر کند.
خار بوته ی کنار کویر جست و جو باش
تا سایه ی من
زخم دار و خون آلود
به هزاران تیغ نگاه آفتاب بار تو در آویزد...
|