هميشه اتفاقهای عجيب وقتی می افته که انتظارشو نداری
درست همون وقتی که يه دنيا گل خوشبو برای خودت چيدی و می خوای لذت ببری
درست همون وقتی که انتظار هر اتفاقی رو داری جز اينکه مهمون ناخوانده سر برسه
و گلهای خوشبويی رو که برای خودت چيدی رو بخواد پرپرش کنه
اون وقت نه تو می تونی چيزی بگی ، نه هيچ کس ديگه
چرا ؟
چون مهمونه
مهمونی که نه حق داری بگی بياد ، نه حق داری بگی نياد
تو اين مهمونی فقط بايد يه عروسک حرف گوش کن باشی ...
|