شما عضو سایت نیستید, لطفا از طریق این لینک برای ثبت نام اقدام نمایید.    
mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam

به سایت بزرگ و تخصصی mantiscccamخوش امدید . فروش ویژه اکانت های حرفه ای {cccam-mgcamd }منتیس سیسیکم با چهار ابر سرور قوی و قدرتمند اماده میزبانی شما عزیزان میباشد ..شایان ذکر هست دیتا سنترهای سرورهای ما مستقر در سویس و المان میباشد با پورت کاملا اختصاصی 8گیگ بدون قطعی بدون فریز با اب تایم 24 ساعت ..عزیزان میتوانند خرید رو بصورت انلاین انجام بدن و انی هم تحویل بگیرند.. برای خرید به ادرس زیر بروید


بازگشت   mantiscccam > انجمن عمومي > بخش شعر و ادبیات > داستان و رمان

پاسخ
 
LinkBack ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 01-02-2013, 13:48   #1
کاربر سایت
 
اوساسونا آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
نوشته ها: 20
تشکر: 0
تشکر شده 0 بار در 0 ارسال
رز(داستان كوتاه)

وقتی که چشماش رو باز می کرد فقط تا این حد می دونست که هم زیباست هم نحیف و ضعیف و عمر خیلی کوتاهی نسبت به همسالانش داره،ولی هیچ وقت باور نمی کرد که دارای قدرتی عجیب باشه قدرتی که هیچکس یارای مقابله با آن را نداره که وقتی او را می بینه عاشقش بشه و عشقش بیشتر نشه .
یه روز صبح که با طلوع خورشید چشمش رو باز کرد با تعداد بیشماری از دوستاش به سفر رفتن .دوست داشت پیش مادرش بمونه ولی تقدیرش جور دیگه رقم خورده بود که به سالنی بره برای تعامل بیشتر با مردم و با دوستانش اونجا منتظر آیندشون بمونن که کی میاد و انتخابشون می کنه .هر روز تعداد بیشماری از دوستانش ازش جدا می شدن و او تنها تر می شد ولی نمی دونست که با گذر زمان بر ارج و قربش افزوده می شه و ارزشش بالا میره تا اینکه یک روز او هم به سفر رفت با یه همسفر ولی نه از جنس خودش ، به مکانی رسید مکانی دلباز و زیبا و منتظر ماند تا ببیند چه اتفاقی می افته تا اینکه صدایی به گوشش رسید دختر زیبایی به سمت آنها آمد و به همسفرش گفت:

سلام عشقم خوبی

سلام به روی ماهت مهربونم اولین سالگرد آشناییمون رو با عشق بهت تبریک میگم این گل رو از من بپذیر

وای خیلی زیباست متشکرم این گل رو حتما تا آخر عمرم نگه می دارم.

در اون لحظه بود که رزبه ارزش معنوی خودش پی برد و فهمیدکه در دلها چه قیمتی داره قیمتی که با هیچ چیز نمی توان عوض کرد .ارج و قربی که با گذر زمان و خشک شدنش در اتاق آن زوج پیدا میکرد نشان از عشق و عاشقی روزهای جوانی آن دو و ارزش گل بود تا جایی که هر سال در روز سالگرد آشناییشان آن زن سنبل عشقشان را که گل رز بود بر روی میز می گذاشت با شمعهایی از عطر رز و زندگی گل رز ادامه داشت تا زمانی که آن زوج زنده بودند و با مرگ آن دو زوج رز قصه ما نیز پرپر شد و فرو ریخت و عمرش به پایان رسید.
اوساسونا آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
رزداستان, كوتاه


مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است
Trackbacks are فعال
Pingbacks are فعال
Refbacks are فعال


موضوعات مشابه
موضوع نویسنده موضوع انجمن پاسخ ها آخرين نوشته
راننده وحشت زده (داستان كوتاه ) اوساسونا داستان و رمان 0 01-02-2013 13:50
خودت را بشكن (داستان كوتاه) اوساسونا داستان و رمان 0 01-02-2013 13:49
اثبات عشق(داستان كوتاه ) اوساسونا داستان و رمان 0 01-02-2013 13:47
بز خری می کنی(داستان كوتاه ) اوساسونا داستان و رمان 0 01-02-2013 13:46


اکنون ساعت 02:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin Version 3.8.7
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Search Engine Optimization by vBSEO 3.6.0

سايت منتيس سيسيکم بزرگترين انجمن شرينگ در سال 1391 تاسيس شده است و همواره کوشيده است تا بهترين و با کيفيت ترين اکانتهاي سي سي کم را به مشتريان خود ارائه دهد . همچنين سايت منتيس سيسيکم بر گرفته از بهترين اموزشها در زمينه ماهواره و تعميرات و ديگر موارد ميباشد
PostMan By Cultural Forum | Study at Malaysian University