شما عضو سایت نیستید, لطفا از طریق این لینک برای ثبت نام اقدام نمایید. |
mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam |
04-21-2013, 14:57 | #1 |
کاربر فعال تاریخ عضویت: Dec 2012
نوشته ها: 490
تشکر: 0 تشکر شده 24 بار در 20 ارسال | یکی* از فانتزیام اینه که... یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم ! بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه … بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمتو بدونم ؟ بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ، بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ، بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خدااااااااااااا یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود … یکی ازفانتزی های دانشگاهیم اینه که با بچه ها یه برنامه بزاریم نمره ها که اومد بریم تو افق محو بشیم ! یکی دیگه از فانتزیام اینه که متاهل بشم حسرت دوره ی مجردیمو بخورم و بسوزمو بسازم … یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ، من هنوز دوستت دارمممم … بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق ! یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم : لطفا حاشیه نرو دکتر ! بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم : فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟ آخرین ورژن فانتزیام اینه که ﺍﻓﻘﻮ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻢ و همینجوری الکی ﺗﻮﺵ ﻣﺤﻮ ﺷﻢ … یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه … یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن ! یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … ! انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!! یکی دیگه از فانتزیام اینه : سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده … راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟ منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خعلی وقته … بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم ! راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!! منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم یکی از فانتزیام اینه یه روز یه دختر داشته باشم … به دخترم پول تو جیبی نمیدم، تا یواش از پشت سرم بیاد دستاشو حلقه کنه دور گردنم، موهاشم بخوره تو صورتم در ِ گوشم پچ پچ کنه بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون … موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم و بعدشم تو افق محو!
__________________ |
برچسب ها |
از, اینه, فانتزیام, که, یکی |
| |